چون آنها را می شناسید و آن ها هم شما را می شناسند. اصلا به این بازی فکر کنید. قرار است برای هر نامی که می شناسید و او نیز شما را می شناسد مثلاً هزار تومان دریافت کنید یا این نکته را در نظر بگیرید که چه کسانی به این شغل نیاز دارند. جمله ی قبل را یک بار دیگر بخوانید . با این شرط نام چه کسانی را می نویسید ؟ ایا دیگر مهم است که تلفن فلانی را ندارید یا سه سال است که از بهمانی بی خبر هستید یا او قبل از شما به این طرح فروش پیوسته است و یا اینکه مثلاً امکان ندارد به این طرح بپیوندد ؟
شما فقط نام هر کس را می شناسید می نویسید و برای این که مطمئن شوید هیچ کس را از قلم نیانداخته اید می توانید از دستور العمل زیر استفاده کنید :
1- نام تمام نزدیکان درجه ی اولتان را بنویسید : پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، فرزند ، عروس ، داماد ، پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، نوه (ها ) و هر کس به نحوی با آن ها در ارتباط است . . . .
2- خانواده ی پدری : نام تمام عمو ها ، عمه ها ، زن عمو ها ، شوهر عمه ها ، پسر عمو ها ، دختر عمو ها ، پسر عمه ها ، دختر عمه ها ، همسرانشان ، فرزندانشان ، عروس هایشان و ادامادهایشان و نوه هایشان و تمام افرادی را که به نحوی با آنها در ارتباطند و شما نیز آن ها را می شناسید .
3- مورد 2 را در مورد خانواده ی مادری انجام دهید .
4- موارد 1 ،2 و 3 را در مورد خانواده ی همسرتان انجام دهید .
5- نام تمام همسایگان محل سکونت فعلی خود .
6- نام تمام همسایگان خود را در تمام محل های سکونت قبلی خود بنویسید .
7- نام تمام دوستان صمیمی خود را بنویسید .
8- نام تمام هم خدمتی ها ی دوران سربازی .
9- نام تمام هم دانشگاهی هایتان .
10- نام تمام معلم های دوران تحصیل مدرسه و اساتید دوران دانشگاه .
11- نام تمام همکلاسی هایتان از دوران اول ابتدایی تا هر زمانی که به تحصیل مشغول بوده اید .
12- نام تمام کسبه ی محل زندگی یا کار ، تمام افرادی که به دلایل گوناگون با آن ها در ارتباط هستید (دربان هتل ، سرایدار ساختمان محل کار و زندگی ، پیشخدمت رستوران ، پزشک و دندانپزشک معالج ، وکیلتان ، آرایشگرتان و ...)
13- حال به سراغ حروف الفبا بروید. از الف شروع کنید و نام هر کس را که با "الف" شروع می شود و تا کنون ننوشته اید ، بنویسید و به همین ترتیب تا "ی " پیش بروید .
در نوشتن این لیست بر پیش داوری هایی از این دست غلبه کنید :
· تلفنش را ندارم.
· نمی خواهم با او در ارتباط باشم.
· با هم قهریم .
· او قبل از من همکار طرح فروش شده است .
· امکان ندارد به درد این کار بخورد.
· شدیداً با اینگونه کار ها مخالف است.
· او در یک شرکت فروش ارجاعی دیگر مشغول به کار است .
· آخرین بار در یک شرکت هرمی پولش را از دست داد و اگر به او بگویم حتماً تلفن را قطع خواهد کرد .
· پولدار است و اصلاً به این کار نگاهی هم نمی اندازد .
· ابداً وقت این کار ها را ندارد .
. مدت هاست ندیدمش
چرا این غلبه لازم است ؟
چون قرار است ما تنها لیست افرادی را که می شناسیم بنویسیم و شرایط بالا چه درست باشند و چه نادرست در این که آن ها را می شناسیم هیچ تاثیری ندارد. مهم نیست که وقت دارد یا ندارد ، مهم نیست که با این طرح موافق یا مخالف است و یا تلفنش را نداریم. مهم این است که او را می شناسیم .
با این ترتیب حتماً باید بتوانید در بدترین شرایط نام دویست نفر را بنویسید . سیصد نفر یک لیست معمولی را تشکیل می دهد . اگر تعداد افرادی که می شناسید به دویست نفر نرسید اکیداً توصیه می کنم در یک دوره افزایش مهارت هادر برقراری ارتباطات موثر یا چیزی مشابه آن شرکت کنید . چون حتی رابینسون کروزوئه نیز می توانست لیست پربارتری بنویسد.
در تهیه ی لیست از آفت های رایج و معروف زیر بگریزید زیرا نهال نورسته ی کسب و کار شما را به سرعت از ریشه می خشکانند :
1- آفت شماره ی 1 : شما هیجان زده هستید و می خواهید سریعاً کارتان را آغاز کنید . بنابر این قبل از این که لیستتان را بنویسید با برخی از افراد که از قبل در ذهنتان به عنوان همکار درنظر گرفته اید تماس می گیرید و موضوع کسب و کارتان را با آن ها در میان می گذارید و به احتمال قوی تمام آن ها را از دست می دهید . بنابر این از وضعیت " حالا بگذار به چند نفر تلفن بزنم بعداً لیستم را می نویسم . " اکیداً حذر کنید.
2- آفت شماره ی 2 : "من که لیستم را در ذهن دارم. چه لزومی است که حتماً آن را بنویسم ؟ " این آفت بسیار رایج و در عین حال مخرب است. ممکن است نوشتن یک لیست به شرح بالا از نظر شما اتلاف وقت ، خسته کننده و یا مضحک باشد. ضمن احترام برای نظرتان به شما اطمینان می دهم که سخت در اشتباهید و می توانم به شما قول دهم که بدون لیست هیچ گاه در مسیر درستی قرار نخواهید گرفت.
3- آفت شماره ی3 : علیرغم تمام توصیه هایی که کردم شما در نوشتن لیستتان قضاوت می کنید و اسامی را تنها به آن هایی که فکر می کنید می توانند در طرح فروش همکارتان باشند محدود می کنید : من که قرار نیست مادربزرگ هشتاد و پنج ساله ام را به انجام این کسب و کار تشویق کنم پس چرا باید نام او را در این لیست بنویسم؟
پاسخ ساده است . چون او را می شناسید .
4- آفت شماره ی 4 : لیستتان را بر پشت پاکت میوه و یا سر برگی که از محل کارتان جهت چرکنویس به منزل آورده اید و یا روی کاغذی که از دفتر مشق فرزند دلبندتان کنده اید می نویسید . ممکن است بگویید کاغذ کاغذ است دیگر. چه فرقی می کند؟ بله کاغذ کاغذ است ولی آیا اگر زمانی بخواهید یک درخواست استخدام و یا یک روزمه ی کاری به شرکتی که قرار است استخدامتان کند ارسال کنید باز هم همین را می گویید ؟ از این گونه کاغذ ها استفاده می کنید و یا برای نشان دادن دقت، توجه و شخصیتتان به فردی که قرار است در ازای یک حقوق ماهیانه استخدامتان کند تمام سعی خود را می کنید تا هر چه موجه تر ، منظم تر و پاکیزه تر جلوه کنید ؟ هر چه به کسب و کار تان بیشتر احترام بگذارید ، تجلی ابعاد مادی و معنوی آن در زندگیتان بیشتر و سریعتر خواهد بود. پس لیستتان را بر مرغوب ترین کاغذ ، با بیشترین دقت و زیبا ترین خط تهیه کنید. ( می توانید از لیست های آماده ای که پشتیبانان و حامیانتان در این کسب و کار در اختیارتان قرار می دهند استفاده کنید.)
چرا باید چنین لیستی تهیه کنید ؟
1- هدف این است که با تکمیل آن تمام ارتباطاتی را که داریم و یا داشته ایم یک بار دیگر مرور کنیم . با مرور آن می توانیم به شرحی که در آینده ی نزدیک خواهم گفت تعداد ارتباطات مثبت و سازنده ی خود را افزایش دهیم . چرا باید با فلانی قهر باشید یا سه سال باشد که از بهمانی بی خبر مانده باشید؟ آیا فرصت کافی نداشته اید ؟ آیا واقعاً تمام وقتتان را آن قدر فشرده و دقیق برنامه ریزی کرده بودید که حتی فرصت برای ارسال یک پیامک کوتاه برای تبریک اعیاد و یا سایر مناسبت ها نداشته اید ؟ آیا آن قدر درگیر روزمرگی و تلاش برای معاش بوده اید که خودتان و ارتباطاتتان با سایرین را از یاد برده اید ؟ اگر چنین است پس حتماً بدون اتلاف وقت شروع به نوشتن لیستتان کنید چون شدیداً به این کسب و کار به عنوان راهی برای فرار از تله ی پول در ازای زمان نیازمندید. شما باید به ارتباطات موجود و یا فراموش شده مراجعه و آن ها را به بهبود ببخشید و یا بازسازی کنید. افزایش این ارتباطات به نوبه خود باعث افزایش اعتبار شما می شوند و اعتبار یکی از مهمترین عوامل در پیشرفت های فردی آتی شما نه تنها در این کسب و کار بلکه در تمام مراحل و ابعاد مختلف زندگیتان خواهد بود.
2- بله حق با شماست. شما قرار نیست که با مادربزرگ هشتاد و پنج ساله اتان در این طرح همکاری کنید (زیرا طبق قانون حداکثر سن مجاز برای همکاران طرح فروش 60 سال است) ولی همین مادربزرگ می تواند یکی از بهترین مشتریان و مصرف کنندگان شما باشد . آنها نیز مانند شما مایحتاجی دارند . درست است ؟
3- وقتی این لیست را تهیه می کنید و حداقل هفته ای دوبار آن را مرور می کنید به طرزی شگفت انگیز و معجزه آسا افرادی که مدت ها بود از آن ها خبر نداشته اید با شما تماس می گیرند و یا در مسیر زندگیتان پیدا می شوند . تلفن هایی را که گم کرده بودید از مسیر ها و روش های مختلفی دوباره می یابید و کلاً خواهید دید که همه چیز در ارتباطات شما به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. من قصد ندارم با بیان دلایل علمی این مطلب سرتان را به درد بیاورم . فقط انجامش دهید و بگذارید نتایج این ادعا را اثبات کنند . شما تنها عمل کنید و ببینید که این ادعا چگونه تحقق می یابد. آیا تا کنون شده که به کسی فکر کنید و آن فرد در همان لحظه یا همان روز پس از مدت ها با شما تماس بگیرد ؟ این اتفاق مبنای کاملاً علمی دارد .
( در صورتی که خیلی کنجکاو هستید می توانید کتاب قانون جذب نوشته ی مایکل لوسیر – کتاب راز نوشته ی راندا برن ، تجسم خلاق نوشته ی کاترین پاندر و را بخوانید و یا این که فیلم راز را تماشا کنید. اگر می خواهید خیلی علمی تر این قضیه را بررسی کنید توجه شما را به نظریه ی کوانتوم و انرژی در فیزیک نظری مدرن جلب می کنم )
حالا منبعی از اسامی و ارتباطات خود را در اختیار دارید و می توانید از برخی از این ارتباطات برای ساختن کسب و کار خود استفاده کنید . ولی قبل از آن لازم است چند کار کوچک را به شرح زیر انجام دهید :
به افراد باقیمانده امتیازی به نام درجه ی صمیمیت بدهید .
درجه ی صمیمیت یک : افرادی که به آن ها بسیار نزدیک هستیم و با آن ها ارتباط صمیمی و تنگاتنگ داریم . این ها افرادی هستند که اگر آن ها را برای در میان گذاشتن یک موضوع کاری جدید دعوت کنید بدون اینکه شما را با سوالات فراوان بمباران کنند به دعوتتان پاسخ مثبت می دهند و آن هم به یک دلیل : چون شما آن ها را دعوت کرده اید نه کس دیگر. آنها دوستتان دارند و شما برایشان مهم هستید و یا برای شما اعتبار و احترام زیادی قائلند.
درجه ی صمیمیت دو : این افراد هم با درصد کمتری تابع شرایط فوق هستند . تفاوت این دسته با دسته ی قبل این است که ممکن است قبل اجابت دعوتتان سعی می کنند تا شما را به تکمیل یک پرسشنامه ی تلفنی به این شرح وادار کنند : حالا این کار چی هست ؟ باید چیزی بفروشم؟ از اون کار هاست که باید آدم بیاریم ؟ حالا نمی شه یک مقدراش رو از پشت تلفن بگی ؟
با اینحال و علیرغم این تفاوت، این دسته با دسته ی اول ، یک شباهت جذاب و جالب توجه دارند : آن ها هم به خاطر شنیدن پیشنهاد کاری شما می آیند چون شما آن ها دعوت کردهاید و شما برایشان مهم هستید .
درجه ی صمیمیت سه : مشخصاً صمیمیت و نزدیکیتان با این گروه مانند دو گروه اول نیست. این افراد ممکن است ازدادن پاسخ مثبت به دعوت شما برای شنیدن یک طرح کاری از طرف شما شانه خالی کنند و یا این که به این دعوت پاسخ مثبت دهند که البته این پاسخ مثبت به این دلیل است که دوست دارند این طرح کاری را به عنوان یک فرصت بشنوند و با آن آشنا شوند چون این یک فرصت کاری است نه صرفاً اینکه چون این شمابوده اید که آن ها را دعوت کرده اید. به عبارت دیگر شما دلیل اصلی در اجابت این دعوت نیستید. البته همین افراد معمولاً در زمان هایی که به کمک نیاز داشته باشید برای کمک کردن به سرعت حاضر می شوند. اگر به آنها بگویید بیا تا یک فرصت کاری را برایت تشریح کنم ممکن است نیایند ولی اگر با آن ها تماس بگیرید و بگویید برای حل مشکلی به کمکشان نیاز دارید به سرعت حاضر شوند .
درجه ی صمیمیت چهار : افرادی هستند که کاملاً به صورت از پیش تعیین شده و فرمالیته با آن ها ملاقات دارید. مثلاً آرایشگرتان که او را ماهی یک بار و یا عموی همسرتان که او را فقط عید به عید و برای دید و بازدید می بینید و یا افرادی از این دست. هر چند این افراد را طبق زمانبندی خاصی ملاقات می کنید ولی با آنها چندان صمیمیتی به هم نزده اید و دیدار هایتان تنها بر مبنای یک ضرورت تنظیم شده است. این ضرورت ممکن است موهایتان باشد یا به جا آوردن صله ی ارحام . به هر حال صمیمیت در آن نقش مهمی ندارد.
درجه ی صمیمیت پنج : افرادی که هر چند می شناسیمشان ولی کاملاً به صورت اتفاقی و مناسبتی آن ها را ملاقات می کنیم . فرض کنید که پسر عمویتان با خانمی ازدواج کرده است و شما پسر دایی آن خانم را در مراسم آن دو دیده اید و با هم آشنا شده اید . در این بین ارتباطتان ادامه نیافته است و دیگر همدیگر را ندیده اید تا زمانی که دوباره او را در عروسی خواهر همسر پسر عمویتان می بینید . هیچ ضرورت از پیش تعیین شده ای برای دیدار مجدد شما و او وجود نداشته است به جز یک رویداد اتفاقی که ممکن است تکرار شود و یا نشود. من با شما در یک کتابفروشی آشنا شده ام و شماره اتان را گرفته ام . اگر هیچ ارتباطی با شما نداشته باشم تا زمانی به صورت تصادفی مثلاً این بار در یک رستوران یا استخر شما را ببینم شما جزو افراد با درجه ی صمیمیت پنج من محسوب می شوید. (این آخرین مثال را در ذهن خود نگه دارید چون به زودی از آن استفاده خواهیم کرد)
حال با دانستن تعریف این درجات ، در لیست خود درجه ی صمیمت هر فرد را مشخص کنید .
اولین کاری که باید انجام دهید این ست که سعی کنید به مرور زمان درجه صمیمیت هر فرد را ارتقا دهید . من در یک مناسبت با تلفنی که در ملاقتتان در کتابفروشی از شما گرفته بودم تماس می گیرم و مثلاً عید نوروز یا غدیر یا مبعث را به تبریک می گویم. به مرور زمان و با افزایش تعداد این تماس ها درجه ی صمیمت من با شما از پنج به چهار ارتقا می یابد. با افزایش این تماس ها به مرور متوجه علایق و نظرات مشترکی می شویم و درجه ی صمیمیت خود را به سه افزایش می دهیم. حتی ممکن است من و شما با افزایش تجربیات و یا نقطه نظرات مشترک به در جات صمیمی تری ارتقا یابیم. لطفا متوجه باشید که منظورم از بیان این مطالب این نیست که با هرکسی که نمی شناسید و یا وجه مشترکی با شما ندارد صمیمی شوید و یا به عبارتی از آن طرف پشت بام سقوط کنید. ولی پرداخت هزینه ی تبدیل درجه ی صمیمیت از پنج به چهار به سادگی از عهده ی هر کسی بر می آید .
چرا باید این کار را انجام دهید ؟ با افزایش درجات صمیمیت ، دوستی هایتان افزایش می یابد . دیگران هر چه بیشتر دوستتان بدارند شما هم بیشتر دوستشان خواهید داشت و با افزایش توان دوست داشتن یکدیگر به مرور به انسان هایی شاد تر ، موفق تر و معتبر تر تبدیل خواهیم شد .
کنار اسامی افرادی که سن آن ها زیر 18 سال و یا بلای شصت سال است یک علامت به رنگ قرمز بزنید . طبق قانون شرکت ، این ها نمی توانند همکاران شما در طرح فروش باشند . به هیچ وجه این افراد را از لیست خود خط نزنید زیرا درست است که نمی توانند همکارتان باشند ولی می توانند مشتریان و مصرف کنندگان خوب کالاها و خدمات شما باشند.
سپس لیستی جداگانه از افرادی که درجات صمیمیت 1 و 2 دارند و کنار آن ها علامت قرمز نزده اید تهیه کنید. این افراد همان هایی هستند که می توانید برای گسترش کسب و کار خود روی آن ها حساب کنید .
شخصا به همکارن خودم توصیه ی دیگری نیز می کنم . من به آن ها می گویم در لیست خود به دنبال نام افراد موفق ، قوی ، پر مشغله و پولدار نیز بگردند و از اسامی آن ها نیز یک لیست تهیه کنند . دلیل آن را بعداً به شما خواهم گفت .